الدرس التاسع : درس نهم
طوبی لک : خوشا به حالت
یا زکریا! انتَ مسئول عن تربیة مریم .... هی وحیدة .. جائعة .
ای زکریا! تو مسئول تربیت مریم هستی .. او تنهااست ... گرسنه است
لماذا لاتذهب الیها ... ؟ انتَ ....
چرا به سویش نمیروی / تو ...
فجأة ناگهان
نهض زکریا و سأل زوجته : زکریا برخاست و از همسرش پرسید :
هل لنا شیء من الاطعمة و الفواکه ؟ آیا چیزی از میوه ها و غذاها داریم ؟
لمَن ؟ برای چه کسی
لمریم . برای مریم
آه ... نعم .. متی تذهب ؟ آه . بله ... چه وقت (کی) میروی ؟
الآن
مریم بنت عابدة عفیفة صالحة.... هی فی صومعة فی بیت المقدس .. مشغولة بالعبادة
مریم دخترپاکدامن شایسته ای است .. او در عبادتگاهی در بیت المقدس .. مشغول عبادت کردن است
و فی الطریق و درراه
یامریم ! انتِ وحیدة ... ماذا تفعلین ؟ ای مریم ! تو تنهایی ... چکار میکنی ؟
المجتمع فاسد ... هل تقدرین علی اصلاح المجتمع ؟
جامعه فاسد است ... آیا توانایی اصلاح جامعه را داری ؟ (قادر به اصلاح جامعه هستی)
وصل زکریا الی الصومعة ... کانت مریم مشغولة بالعبادة
زکریا به عبادتگاه رسید ... مریم مشغول عبادت کردن بود
طوبی لک یا مریم خوش به حالت ای مریم
فجأة ناگهان
وقع نظره علی طبق مملوء من الفواکه و الاطعمة
نگاهش به بشقاب پر از غذاها و میوه ها افتاد
فسأل متعجبا پس با تعجب پرسید
بنیتی! هل تخرجین من المعبد عادة ؟ دخترکم ! ایا معمولا از عبادتگاه خارج میشوی /
لا نه
فمِن این هذه الفواکه و الاطعمة ؟ پس این میوه ها و غذاها از کجاست /
إنّ ربی رحیم قطعا پروردگار من مهربان است
ألاتعلم أنّ الله رب العالمین ایا نمیدانی که خدا پروردگار جهانیان است
و یرزق عباده کیفما یشاء و بندگانش را هرطور بخواهد روزی می دهد ..
فهذا من عند ربّی پس این از جانب (نزد) پروردگارم است
کبرت مریم و ولدت عیسی .. فوقع ما وقع
مریم بزرگ شد و عیسی را به دنیا آورد ... پس شد آنچه شد